ديوانه تر


Tuesday, December 14, 2004

مادرم بيمار است !
و من
می ترسم.



آقا جداً يک معضلی شده ! در اوج خشانت و دعوا و عصبانيت ، نمی تونم از تيکه انداختن خودداری کنم !
فکر کن وسط دعوا يه دفعه هر دومون پقی می زنيم زير خنده !!!
حالا هی من می خوام جدی باشم ، هی اون می خواد از اين فرصت نهايت استفاده رو ببره !
اونم نه يه دفعه ، نه دو دفعه ، ... هزار و سيصد و پنجاه و سه و نيم دفعه احتمالاً !



........................................................................................

Monday, December 13, 2004

........................................................................................

Wednesday, December 08, 2004

خاتمی هنوز رئيس جمهور من است ... :((



يه روزی تو شروع جنگ عراق و امريکا گفته بودم : " من جنگ را نخواهم ديد ... "
بازم می خوام همينو بگم.
نمی خوام ببينمتون.
حتی اگه شونزده آذر باشه.
... اشتباه می کنيد.
اما همين هم اهميتی نداره !



تبريک ميگم آقای قاضی !
با کابوس دستگيری از خواب پريدم !
... شما موفق شده ايد !



........................................................................................

Tuesday, December 07, 2004

مهده ، الاهی جيگرت درآد ! :ا
عجب وسواسی به جونم انداختی !
" بعضياشون چش پاک نبودن ! يه دفعه گرفتن يه عده شونو ، خانوما ازشون شکايت کرده بودن ... "
( اون سه تا نقطه رو حدس بزنين ديگه ! من خودمم تخيل کردم ! )

بعد از اين حرفت تا حالا دو دفعه رفتم اپيلاسيون ! آی حرکات يارو رو تعبير و تفسير کرده م ، آی نسبت به يارو بددل و بدبين شده م ، که دست بهم می زنه می خوام بکوبم تو ملاجش !
امروز که رسماً هوار کشيدم !
البته جيغ اونجا خيلی عاديه ، مشتری های تازه معمولا می کشن ! اما ... من نه تازه بودم ، نه جيغ جيغو ! هوارم هم بی اختيار بود ، يعنی از درد ! فکر کردم ديگه عروس شدم !
همچين صحنه های " زندان زنان " از جلو چشمم رد ميشه که بيا و ببين !
فکر نکنم ديگه دلم بخواد پامو اونجا بذارم !



........................................................................................

Saturday, December 04, 2004

عصبانيم می کنه وقتی دو ساعت با وسواس يه يادداشتو اديت کرده م ، بولد و ايتاليکشو اضافه کرده م ، جاافتادگيهاشو گذاشته م ؛ غلط هاشو اصلاح کرده م ، ... و هر چی هم به ذهنم می رسيده پيوست و غير پيوست بهش اضافه کرده م ... حتی دکمه ی پابليشو هم زده م ؛ اون وقت يکی از عوامل اين برنامه - معمولا سرويس دهنده ی محترم - بازی در آورده !
نه پابليش ، نه سيو !
انگار از خونهء آخر مار پله سـُــــر خوردی تا خونهء اول !

من که ديگه دارم ميرم بخوابم ، اما :
- وسواس اصولا چيز خوبی نيست !
- فردا روز ديگری است !
- اگه يکی دو تا پست زير اين يادداشت سبز شد اعتراضی نباشه پليز ! از حالا زنبيل گذاشتن بدبختا !



هی ! پسر ببين چی کشف کرده م ! ( دختر جون ، تو هم ببينی عيب نداره ها ! )
[ اينا رو البته صبح به فکرم رسيد ؛ الان که آخر شبه ميگم حتما از قبل کشف شده بوده ؛ مگه ميشه قبلا کشف نشده باشه ! به هر حال من خودم بهش رسيده م ! ( هنر کردی ! ) اما : ]

مريم می دونی يعنی چی ؟
ببين :
مــــــر + يــــــم
مار + خورشيد ، روشنی
مادر + خورشيد

مريم = مادر ِ خورشيد


پس " مريم " يعنی " مــــــــار ِ يـــــَــــم " يعنی " مادر ِ خورشيد " !
مسيح هم که کاملا با خورشيد تطبيق می کنه ، شکی درش نيست. ( تاريخ تولدش و آسمان چهارمش و ... همونا که خودتون بلدين و من بلد نيستم راجع به تطبيق ميترائيسم با مسيحيت و اين حرفا ! )

... تازه لغت " يم " هم که تو جمشيد ( = يمشيد ) و سليمان هست ،( ر.ک : تطبيق سليمان و جمشيد از دکتر مصفا ) ، همون " آمون " می تونه باشه : خدای خورشيد.
( که راه به راه با بودا جان عکس انداخته ، آی سفرنامه ی بربادرفته م کجايی ! )

... آقا اگه من نرفتم باستانشناسی زبان (!!!) بخونم ، اسممو ميذارم ... عمقزی ، دور کلاش قرمزی !

ا ِ ا ِ ...
ميگم که : توت آنخامون هم يعنی فرزند خورشيد ديگه ، نه ؟
توت ( + شاه ) + آنخ ( = پسر ؟ مطمئن نيستم ) + آمون .
هی ! يعنی توت آنخامونم با مسيح يکيه ، نه ؟!
ايول ! خوشمان آمد !

پيام بازرگانی - کشف ريشه ی نام ها و نشانه های شما در هفده دقيقه !
پ.ن - دو روز بعد از تحرير - خوب چيکار کنم حالا مثلاً ؟!



" از صبا تا نيما " رو ورق می زنم اين روزها . جلد سومش " از نيما تا روزگار ما " با تاثير تجدد در موقعيت زنان ايرانی شروع ميشه :

" تورات با نقل افسانه آفرينش زن از دنده مرد ، حکمرانی مرد را بر زن تصديق کرده است.

کاتوی مهين ( 234- 149 ق.م ) درباره زن گفته است :
به اين موجودات جاه طلب ، به اين طبايع سرکش مجال بدهيد و آن گاه بنشينيد و منتظر باشيد که حدودی برای خيره سری قائل شوند ... آنها را با ما همدوش کنيد و ببينيد ديری نمی کشد که بر گرده ما خواهند نشست.

سنت پل يکی از حواريان مسيح هم گفته است :
شوهر صاحب اختيار زن است ، چنان که مسيح صاحب اختيار کليساست.
"

البته نويسنده کتاب – يا بازماندگانش ؟ - در پاورقی توضيح هم داده اند که فکر نکنيد خدای نخواسته ما با همهء جنبشهای آزاديخواه زنان بخصوص در مسالهء حجاب موافق هستيم . تازه از اين نمونه ها که آورديم بدتر هم بود که محض رعايت حريم عفاف از خيرشان گذشته ايم !


هر چی فکر می کنم ، نمی تونم دليل يا ريشهء اين همه نفرتی رو که از لا به لای اين خطوط می چکه درک بکنم !
... ؟!
آخه يعنی چی ؟! اين همه نفرت واسه چی بوده ؟!
چرا اين مردها اين قدر از زن متنفر بوده اند ؟!
آيا ريشه اش به زمان مادرسالاری برمی گرده ؟ يعنی زمانی زنها اونقدر قدرت داشته اند که به مردها زور می گفته اند و اين باعث خشم و عصيان اون مردها شده و در نهايت به غلبه ی طرف سابقاً ضعيف انجاميده و مردسالاری ؟!

نمی خوام گناه مردسالاری رو هم باز به پای زنها بنويسم ! فقط دارم ميگم دليل اين همه نفرت و به دنبالش ستم به زن چی می تونه باشه ؟! از اين جمله ها نفرت می چکه . کسی از يک مخلوق ضعيف تحت ستم و سلطه که قاعدتاً نبايد اين همه بيزار بشه ؟!
من فقط از درک اين انديشه ی ضد زن عاجزم. همين.


پ.ن – يه وقت اينا که گفتم باعث نشه فکر کنين از صبا تا نيما کتاب فوق العاده ای نيست !
بی نظيره.
البته ما فقط تورق فرموديم هنوز !



........................................................................................

Wednesday, December 01, 2004

گربه ي سياه ِبدبخت
همين امشب ، ساعت ِ ده
مث يک کيسه زباله
توي خط سرعت ِ يک اتوبان ، افتاده بود ؛
- عين يک کيسه زباله - که با باد اين ور و اون ور ميشه تند تند !

نمي دوني چه جوري چارچنگولي
به کمين نشسته بود انگاری اما ،
زير پاهاش ، انگار آتيش باشه هی ميپريد از پايين به بالا و بازم مي پريد از پايين به بالا و بازم می پريد از ...
گربه ي سياه بدبخت
يک کلام : فقط مي خواست از اتوبان رد بشه تنها يک کلام : فقط مي خواست از اتوبان رد بشه تنها يک کلام : فقط مي خواست از ...

نگرانم عاقبت ، رد شده يا
هنوز داره مي پره از پايين به بالا و داره مي پره از پايين به بالا و داره مي پره از ...

... شايدم حالا ديگه يه گربه ي سفيد بدبخته
که داره مي پره - فقط يه بار -
اين دفعه از پايين تا اون بـــــــــالای ِ بالا ؟!!!



........................................................................................

Home

SpecialThanxTo: